- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه در شب تاسوعا
میشود هر روز اشكم در عزایت بیشتر سوختم از روضهات، از های هایت بیشتر میروم دنبـالت امّا از حـرم هـای شـما میرود تـا كـربـلایـت، ردِّ پـایت بیـشتر از عبادت هم مهمتر این اطاعت كردن است میدهم سر را ولی، دل را برایت بیشتر میزنم بر سیـنـه شاید كه شبـیـهِ تو شوم مینشیند بر كـبـودی، بوسه هایت بیشتر دستگاهِ لاف بـسـیـار است امّـا مَـرد كـو غیـرتم من را نگه دارد، به پایـت بیشتر تا كه میاُفتی به یادِ مشك و دست و علقمه بـاز میگـیـرد دلت، امّا صـدایت بیـشتر تا كه میآیـد رَجـزهای عـمویت بر لـبـم می شود سهمِ من از، دستِ دعایت بیشتر تو هم از ایل و تبارت خوش قد و بالاتری رفته آری بر عمویت، شانه هایت بیشتر شام هایِ قبل، شاید، حتماً امشب میرسی میرسد از هر شبی، عِطرِ عبایت بیشتر
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
گم کرده دل طـریق رسیدن به یـار را بـایـد سپـرد دسـت خـود یــار کـار را افـتـادهام ز چـشم تو یـا رفـتـهام ز یـاد یـکـدم تـفــقّـدی، بـنـگـر حـال زار را ای ترجمان عزّت حـقّ، منجـی زمان ای معنی حیـات طیّبه این روزگار را کی میرسی که فصل غم از یادها رود دل منتـظـر بـه ره کـه ببـیـند بهـار را من بی هـوای عـشق تو بربـاد میشوم براین خزان زده برسان برگ وبار را ما را مدینه همره خود بَر به سوی یاس بـرعـاشقان خستـه نشـان ده مـزار را هر جا که ذکر روضۀ عـباس میشود میآوری به مجلسش دلِ بر غم دچار را چون میثمم هماره دم ازعـشق میزنم عمریست می کشم بـه سرِشانه دار را
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
بـرای شـانـۀ اُفــتـادهام پَــری بـدهــیـد دلِ شـكـسـتـۀ ما را به دلبـری بـدهـیـد محـبـتـی بكـنـیـد و مـرا حـرم بـبـریـد نـشـان راه به چـشـم كـبـوتـری بدهـید كجاست خیمۀ سبزت؟ مسافرم برگرد بـرای دركِ شـما كـاش بـاوری بدهـید شنیدهایم كه شب پای روضه ها هستی برای آنکـه بـنـالـیـم حـنجـری بـدهـیـد چـقـدر مثـل شـمـا میشـویـم با گـریـه به چشم ما هم از آن مهر مادری بدهید برای شور گرفتن بهشت هم تنگ است چه میشود كه به ما جای بهتری بدهید نـمیرود به خـدا جـای دور جـان شما اگر بـراتِ حـرم را به نـوكـری بدهید
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
نیـستـی و بر لبـم انـگـیـزۀ لبخـنـد نیست جز به دامان غمت دستم به جایی بند نیست طالعم با غم گره خورده، گره را باز کن حتم دارم که دلت راضی به این پیوند نیست روز مرگم باد روزی که بفهـمم قلب تو ذرّهای از این مَنِ پُر مُدّعا خُرسند نیست خوب میدانم وبال گردنت هستم؛ ببخش بهترین بابای دنیای حقش این فرزند نیست من به حق عمهات سوگند خوردم، پس بیا خوب میدانم که بالاتر از این سوگند نیست کاش حرفی از اسارت، قتل یا غارت نبود کاش میگفتی مقاتل آنچه میگویند نیست
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
تا که باشد جگری پای توفریادی هست ما خـرابـیـم ولی مـجـلـسِ آبـادی هـست ســردیِ دوریِ تـو گــرم شـود مـیآیـی به زمستان بنـویـسید که مُـردادی هست گـیرم از یـادِ همه رفـتـهای اما سـوگـنـد سالها پیـشِ تو از گـریـۀ ما یـادی هست کــربــلا هـایِ مــرا داد امــامِ هــشــتــم کـربلا هست اگر پنجـره فـولادی هست سیـنهات سوخـته و سینۀ ما هست کـبود میشود مثل تو هر کَس که در این وادی هست گـوشۀ چـشم شـما زخـم شد و میگِـریی تا بـدانـیـم همه حـضرتِ سجـادی هست مادرت در وسطِ روضه تان خورد زمین تا که گفتند در این قـافله نـوزادی هست نـام زیـنب به لبـت میرسـد و میمیـرم حرف ناموس شما هست اگر دادی هست
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
از بس که تلخی غم هجران چشیدهام جـانی نـمـانـده است بـرایم...بریـدهام عیب وصال چیست نصیبم نمیشود؟ خیـری که از فـراق و جدایی ندیدهام گاهی هم از گدای خودت یک خبر بگیر رحمی کن ای عزیز بر این اشک دیدهام نفرین به معصیت که مرا از تو دور کرد بر باد داده هرچه که زحمت کشیدهام خیلی دلم شکسته...گرفتار و خستهام از بس که در پیِ هوس خود دویدهام دارم به راه عاشـقی ات پیـر می شوم ناز تو را ببین به چه قیمت خـریدهام بحـر العلوم...حـلّی و فرزند مهـزیار توصیف روی تو ز بـزرگان شنیدهام با این همه گناه به روضه کشانـدیام با لطف توست که به نـوایی رسیدهام گـریـان زیـنـبـی و پـریـشـان زیـنـبـم من غصه دار عـمـۀ قـامت خـمیـدهام در پیش چشم فاطمه کم دست و پا بزن ای یادگار مادرم...ای سـر بریـدیام
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه در شب سوم محرم
بـر درد تـنهـایـی دچـارم ای نـگـارم پـایـان نــدارد انـتـظـارم ای نـگــارم پایـیزیام، هـجـران امانـم را بـریـده برگـرد ای بـاغ و بهـارم ای نـگـارم خواب مرا فکر وصال از من گرفته هر شب به یادت بی قرارم ای نگارم آوارهای بـودم مـرا نــوکـر نـوشـتـی نوکـر شدن شـد افـتخـارم ای نگـارم با تو که باشم قـدر یک دنیا میارزم مـنهـای تو، بی اعـتـبـارم ای نـگـارم این آبرو، این اشک ها، این مهر زهرا من هرچه دارم از تو دارم ای نگارم بخشید اگر ما را خدا لطف خودت بود ای رحـمت پـروردگـارم ای نـگـارم میترسم از جان کندنم، پیشم میآیی؟ در وقـت سخت احتضارم ای نگارم مثـل هـمیـشه آخـر کـارم، خـودم را دسـت رقـیـه مـیسـپـارم ای نـگـارم کنج خـرابـه نـالـه زد فخـر دو عـالم بـابـا بـیـا امـشب کـنـارم ای نـگـارم دیگر نمیبیـنم سرت را روی نـیـزه کم سو شده چـشمـان تارم ای نگارم بر ما اسیرانِ زمین خورده نظر کن بـالانـشـیـنِ نـی سـوارم، ای نـگـارم
: امتیاز
|
مناجات با حضرت صاحب الزمان (عج) در شب جمعه
ز بوی زلف تو یک عمر مست و مدهوشم ز چشم خویش ز داغت همیشه می جوشم اگر چه نیست نصیب دو دیده ام رویت ولی خـیـال جـمـال تو می بـرد هـوشـم منی که سوخته این سینه ام ز سوز فراق بـیـا و لـحـظـۀ آخـر مـکـن فـرامـوشـم نبین که غرق سکوتم در این دو روزۀ عمر پُـر از نـوا و فغـانم اگـر که خـامـوشم بیا و بـر سـر بـازار و این گـدا بـنـواز که نقـد جان به هـوای نگـات بفـروشم به شوق روز وصال تو یوسف زهـرا به نام نـامی؛ یابن الحسن؛ به چاووشم بیا و این شب جـمـعه ببـر حـرم جـانـا که در هوای طواف حـریم شش گوشم چو نی؛ نوای غم نیـنوا به سینۀ توست شـبـیـه تان ز غـم جـدتـان سیـه پـوشـم خـدا گـواست که آبـی اگر که بـردارم بـدون یـاد لـبـش قـطـره ای نمی نـوشم
: امتیاز
|
مناجات و توسل به امام زمان عج الله تعالی فرجه
زیباتر از دعا و عـبادت چه لـذتی ست بـالاتــر امــان الـهــی چـه عـزّتـی ست درمـان درد هـای تـمـام جهان دعـاست الحق گـدای اهل منـاجـات قـیـمـتی ست حـال دعـاء حـال بـکـا حــال زمـزمــه وقت سحر به شرط اطاعت چه ثروتی ست گـفـتـم به کـوی قـبـلـه حاجـات رو کنم دیدم کنار یار نه خواهش نه حاجتی ست اصلا خوش است کوی مناجات با حبیب زیرا برای وقت ملاقات فرصتی ست کـاری بـرای دلـبـر خود که نـکـرده ایم یادش میان اشک و دعا خود محبتی ست شـاید عـزیـز فـاطـمـه مـهـمـان ما شود روضه بـپـا کنید که دلـدار هـیـأتی ست بـا یـک ســلام تــذکــرۀ کـربــلا دهــد با او اگـر رویـم به مـقـتـل قـیامتی ست ذکرش همیشه عمتی الزینب است وبس با کعبة الرزیه به قـلـبش مصیـبتی ست یاعـمّـتـی هــنـوز تـنـت درد مـی کـنـد؟ در عـلـقـمه هنوز عـلـمدار غـیرتی ست عـمّـه هـنـوز جـمـلـۀ تو می کُـشد مـرا: محرم نمانده وقت سواری چه غربتی ست حـلق بریده از ته مـقـتل مرا که خواند لبیک یا حـسیـن من اینک ولایـتی ست مـی آیـم و رواست که در روز انـتـقـام اعلان کنم که بیرقم از جنس عصمتی ست
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ﻫﺮ قطـره دریــا می شود وقتی بیایی صحـرا شـکـوفـا می شود وقتی بیایی آئـیـنـه در آئـیـنـه در آئـیـنــه لـبــخـنــد دنـیــا چه زیـبــا می شود وقـتـی بیایی چـیـزی شـبـیـه آنچه در بــاور نگـنجد مــانـنـد رؤیــا می شود وقـتـی بـیـایی رمــز تــمــام قـفــلــهــای بــسـتــۀ مـا یک لحـظـه پیــدا می شود وقتی بیایی یوسف که در مصر ملاحت پادشاه است محــو تـمـاشــا می شـود وقـتـی بیـایی در بـاور ما ریشه دارد وعــدۀ وحــی " ﻓـﺘـﺤـﺎً ﻣﺒـﯿـﻨـﺎ " می شود وقتی بیایی تلخ است صبــر و انتظار اما به کـامم شهــد گــوارا می شـود وقـتـی بـیــایی ﺁﻥ ﭘﺮﭼﻤﯽ ﮐﻪ ﻋﺼﺮ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩ ﺩﺭ ﮐـﻌـﺒـﻪ ﺑﺮ ﭘــﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺑﺮ ﻧـﯿــﺰﻩ ﺁﯾــﺎﺗــﯽ ﮐﻪ ﺛﺎﺭﺍﻟﻠﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺗـﻔـﺴـﯿـﺮ ﻭ ﻣﻌـﻨـﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﯾﺎﺑﻦ ﺍﻟﺤﺴﻦ ! ﻋﻘﺪﻩ ﺯ ﮐﺎﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺑﺎ ﻟـﻄـﻒ ﺗـﻮ ﻭﺍ ﻣﯽ ﺷــﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ بیایی
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عج الله تعالی فرجه
لال است آن زبــان که نگوید ثنـای تو کور است دیـده ای که ببیند ســوای تو رحمت به روح "صائب" شیرین سخن که گفت: (عالم پر است از تو و خالی است جای تو) از آن سری، که پای گذاری به چشم ما ای چشم جبــرئیل امین! جــای پای تو هر شب، دلم مسافر سرداب سامره ست همچون کبوتری که پَرَد در هـوای تو شب های جمعه ناحیــه خــوانند انبـیـا در صحــن سیّــدالشّهــدا با صــدای تو ای کاش در کنار حرم، صبح جمعه ای تو بر حسین گــریه کــنی، ما برای تو هر نیمه شب که بهر ظهورت، دعا کنی آمین فــاطمه است، جــواب دعــای تو دارنــد التمــاس دعــا از تــو دوستــان هر لحـظـه در زیــارت کــرببــلای تو بگذار ما به جــای تو گـرییم بر حسین تبدیل تا به خون نشود، اشــک های تو "میثم" اگر به کعبه بود، لحظــۀ ظهور زیبد کند هــزار سر و جــان فــدای تو
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عج الله تعالی فرجه
کــاش تا خیـمۀ سبــزت برسد فــریــادم "من از آن روز که در بند تــوأم آزادم" عاشقم دست خودم نیست بگو تا چه کنم دل به یک یــوسف گـمـگـشتۀ زیبا دادم باز من مــانــدم و پــروندۀ امـضـا نشده کــاش با یک نـظـر لطف کـنـی دلـشادم شدم آن تیر که در چله ای از وسوسه هاست شده ام صیــد و گـنـاهـان جهـان صیادم عـافـیـت در دل من راه بـصـیرت بسته شد هوس جای تو موعود من و میعـادم در دلــم ذوق گـنـاه و به لبم نام شماست بنده ای بی صفت و هر چه که بـادا بادم تشنۀ روی توأم رفع عطـش می خواهم گـفـتــم از تـشـنـگـی و یاد لبــی افتــادم بعد یک عمر حسین است فقط ذکـر لبم "چه کنم حــرف دگــر یاد نداد استــادم" بُــوَد آیا که دَرِ میــکــده را بـگـشـایـیــد بر من مست که یک نــوکر هیئت زادم نــام تو حــرز نجــات است مبــادا برود در ســرازیــری قبــر اسم شما از یــادم جــان ارباب بیا تــوبــۀ من را بــپــذیــر او که شد گریه کنش نوح و مسیح و آدم
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عج الله تعالی فرجه
هركه محروم است از تو مَحرمِ مِیخانه نیست هركه با آتش نمی جوشد دلش پروانه نیست من اویسم قـسـمـتم انگــار دیــدارت نشد از قَرَن می آیم و ارباب امّا خانه نیست گشتم و گفتند بر این روضه ها سر می زنی بانیِ این اشكها جز چَشمِ صاحب خانه نیست من حسینی زاده ام از شیر و اشكِ مادرم سینه ام با آتشِ عشقِ شما بیگــانه نیست باز هم مــوی شما با نــاله ها آشـفـته شد كارِ گیسوی پـریشانِ شمـا با شانه نیست مثلِ زن های پـســر از دست داده آمدیم خانۀ چَشمانِ ما از سیل جز ویرانه نیست بس كه امشب گل به غم های یتیمت ریختیم آه دیگر لاله ای در گوشۀ گـلخانه نیست
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عج الله تعالی فرجه
روزی هزار بار که شکــر خــدا کنیم شــایــد که حـق آمــدنش را ادا کـنـیـم شب های ماتـم آمده باید که خویش را آمــاده از بــرای دو مــاهِ عــزا کـنـیـم امسال هم بدون تو سـر زد هلال غــم کی با رخ تو دیده به این مــاه وا کنیم ما عهد کرده ایم، به هر بزم روضه ای اول برای روز ظـهــورت دعــا کـنیم صـاحب عــزا بیـا که به اذن نگــاه تو در سیــنــه بــاز خیمه مــاتــم بپـا کنیم دستی بده که سینه زن نــوحـه ها شود اشکی بده که خرجی این دیـده ها کنیم شــاگــرد مـکـتـب شــهــدا و ولایـتـیـم هـیـهات اگر که بیرقـتـان را رها کنیم یک روز میرسد که همه در جـوار تو عــزم زیــارت نـجـف و کــربلا کنـیم
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عج الله تعالی فرجه
یا این دل شکـسـتـه ما را صبــور کـن یا لااقــل به خاطــر زیـنـب ظهور کن دیگـر بتــاب از افــق مــکــه مــاه من این جاده های شب زده را غرق نور کن با ذوالـفـقـار حـضرت مــولا بیا و بعد دل های شیعه را پُـر حس غــرور کن امشب بیا تو روضه بخـوانی برای ما امشب بساط گــریه ما را تو جـور کن یا چند صفحه مقتل کرب و بلا بخوان یا خاطــرات عمه خود را مــرور کن هم از وفــای ساقی لب تشنگــان بگـو هم یادی از مصیبت ســرخ تنــور کن با کــوله بار غــربت و انـدوه خود بیا از کوچه های سینه زنی مان عبور کن
: امتیاز
|
توسل به امام زمان عج الله تعالی فرجه
سینه زدن فقط و فـقط این كـمـال نیست مقصود نوكری كه فقط عشق و حال نیست سیـنـه زنی كه سـیـنـه زن واقـعــی بـود نسبت به هیأتش به دمی بی خیـال نیست بیچاره است هر که در این راه مثل من در فـكــر بــاز كردن راه وصـال نیست یك روز مست مست و دو صد هفته بی خیال این راه و رسم عاشقی و اعـتـدال نیست آنـكـس كه عــاشـق رخ مـاه حجــاز شد در گیر و دار روز و شب و ماه و سال نیست قــدر نفس كـشـیـدن در روضـه را بدان زیرا دگـر برای زیــارت مجــال نیست آنكــس كه اكـتـفـا به ظــواهر كـند بدان فهمش فراتر از سخن خـد و خال نیست دنـبـال عشق و عــاشقی بی بهـانه باش زیرا برای عـشـق حـقـیـقی زوال نیست آری كسی كه دل بـنـهـد در كـف نگــار دیگر وصــال یار برایش مـحــال نیست این آخــرین كــلام من دل شكـسته است می خوردن از كف همه بهرت حلال نیست یــارا بیــا كه بی تــو دلــم تـنــگ آمــده جز دوری ات به سینه خسته ملال نیست
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عج الله تعالی فرجه
از هجــر تو طبیعت مـا گریه می کند چشــم تمــام آیــنـه ها گــریــه می کـند چشم انتظار آمدنت شیر خوارهای است گهوارهای به کرب و بلا گریه می کند پای سه سالهای که پر تاول آمده است دارد به سوز اشک و دعا گریه می کند در علقمه به خاطر تو مشک پاره ای دارد کنــار دست جــدا گــریه می کـند گودال سرخ روز عطش نعره می کشد از روضه های خون خدا گریه می کند
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عج الله تعالی فرجه
ای هـمـنـشـیـن غــربت پـنـهـانـی دلــم بشـنـو کمی ز شــرح پــریشــانــی دلم یک عمر غربت است جدا بودن از شما رحــمــی نما به نــالــهٔ طــولانی دلــم چندین سحر به عشق تو شد پهن سفره ام امــا نـیــامــدی تو به مـهـمـانــی دلــم هر بــار نامه عـمـلــم کــرده ام مرور خـجـلـت کـشـیـده ام ز مسـلمــانی دلـم دستم اگــر به خــاک کف پای تو رسد با آبــرو شــود گِــل رحــمــانــی دلــم آشـفـتـگـیِ این دل ما بی دلیــل نیـست دستــانِ مــادر تــو شــده بــانــی دلــم یادش بخیــر پیـر خــرابــات معــرفت مـحـبــوب تو، نگــار جــمـارانــی دلم حقا که خالی است به میخـانه جای آن همنــالــه های ذکــر حسین جانی دلــم آقا حــلال کن تو اگــر کــم گــذاشـتــم اشــکــم بــود گــواه پــشــیـمـانی دلــم شکر خــدا که آخــر سفــره حـواله شد کــارم به دست یــار خــراســانی دلــم یا ایهــا العــزیز کــم مـا را قبــول کن این گـریه ها و سینه زدن ها قبول کن
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عج الله تعالی فرجه
دلبــرم یــوسف زهــراست خدا می داند یــادش آرامش دل هــاست خدا می داند علت غـیـبـت او هست گــنــاه من و تــو خـون جگــر از گنه ماست خدا می داند بر عطا و کـرمش جن و ملک محتاجند از دمش زنــده مسیـحاست خدا می داند خاک زیر قدمش سرمه چشم ملک است خیمه اش جنت الاعـلاست خدا می داند همه دنبال زر و سیــم و گــرفتــار دلند پــسر فــاطــمه تـنهــاست خــدا می داند آری اعمال من و توست حجاب من و تو ور نه آن چهره هــویداست خدا می داند از همه بیشتر آن کس که بود منتظـرش مادرش حضرت زهراست خدا می داند هر کجا روضه عباس بخوانی بی شک یــوسف فــاطــمه آنجـاست خدا می داند آن مصیبت که کند گریه برایش شب و روز روضـۀ زینـب کـبــراست خــدا می داند
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عج الله تعالی فرجه
چندی به انتظار تو حـسـرت كشیده ایم دور از تو بر کرانۀ غــم ها رسیده ایم هفته به هفته می گــذرد بی حضور تو از جمعه های بی تو كه خیری ندیده ایم پـیــدا نـمـی كــنی زِ دل مــا فـقـیــر تر از ما عیادتی، كه دل از كف رهیده ایم صد شكـر در تــلاطــم امــاج معصیت در ساحل قنــوت تو سُـكـنـی گزیده ایم قسمت نشد كه حــاجیِ بیت خـدا شویم شكــر خــدا به مجــلس آقــا رسیـده ایم بسیار روضه از غم ارباب خوانده اند امــا هـنــوز كــربــبــلا را نــدیــده ایم
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عج الله تعالی فرجه
من گـریـه می کنم که تمــاشا کنی مرا مانـند طـفـل گـمـشـده پـیـدا کـنـی مـرا حجت قبــول دلـبــر احــرام بـسـتـه ام ای کاش در دعای خودت جا کنی مرا با گریه کردن این دل من زنده می شود دل مُرده آمــدم که تو احـیــا کـنی مرا اسبــاب زحمت تو شـده این گــدا بلی حـقّ آن بُـوَد از سـرِ خـود وا كنی مرا تو سـفــره دار گـریـۀ مــاه مـحــرمـی چشمی پر اشک می شوم، احیا کنی مرا؟ بیت الحرامِ سینه زنان، كوی كربلاست دارم امیــد، مُحــرم آنجــا كــنـی مــرا همراه خویش زائر شش گوشه ام کنی خــاک قــدوم اکــبــر لیــلا کنــی مـرا ای روضه خوانِ تنگِ غروب منا بیا پرچم به دوش ماتــم كــرب و بـلا بیا
: امتیاز
|